چگونه از بحران و مشکل جان سالم به در ببریم؟
به گزارش دفتر آنلاین من، رویارویی با بحران ها
اگر در پی جایگاه مهمی باشید باید بهای آن را پرداخت نموده و بهای رهبری یک سازمان، پذیرش مسوولیت ها محسوب می گردد. وقتی پروژه ای با شکست روبرو می گردد، کسی شرایط یا نیت خیر شما را در نظر نمی گیرد. نوک پیکان به سمت شما است. زمانی که باوجود کوشش های شما و تیمتان، پروژه شما به نتیجه مطلوب نمی رسد شما خودتان را زیر سوال خواهید برد. نمی دانم از پروژه ایکس باکس در روزهای نخست اطلاعی در دست دارید یا نه. چرا که روزهای اول این پروژه بسیار سخت بود، به طوریکه مدیر ارشد این پروژه همیشه از تنهایی خود در آن روزها صحبت می نماید. او می گوید: من خودم را مسوول تمام این اتفاقات می دانستم و همزمان با شکست پروژه و فرو رفتن تیم به دل بحران، احساس تنهایی، ناامیدی و ناتوانی اعتماد به نفس من را خدشه دار کرد تا جایی که بحران شغلی و خانوادگی باعث شد درخواست استعفا دهم. اما در نهایت ما یاری استراتژی 3P Framework توانستیم از آن بحران نجات پیدا نموده و حالا که به آن روزهای سخت نگاه می کنم، دوست دارم تجربیاتم را در اختیار مدیرانی که در ابتدای راه هستند، قرار داده تا اشتباهات مرا تکرار نکنند. بطوریکه هنگام وقوع یک بحران بهتر است با خبرنگاران همراه باشید:
-
ساده کردن مشکل
ابعاد یک بحران معمولا گسترده تر از آن هستند که بتوانید بلافاصله ریشه آن را بیابید. بحران مانند کلاف سردرگم و پیچیده ای است که گره های آن در سراسر سازمان ریشه می دواند. ابتدا باید پیچیدگی ها را ساده کنید. نمی توانید همزمان به تمام ابعاد مشکل رسیدگی کنید. به جای برداشتن چند هندوانه، بهتر است اولویت بندی نموده و ابتدا به برطرف مسائل مهم تر و ضروری تر برسید. همزمان با مدیریت مسائل مهم، ابعاد پنهان مساله بر شما آشکار شده و پیچیدگی ها ساده تر می شوند. راهکار مسائل پیچیده، ساده کردن مساله و شفافیت آن است.
-
طلب یاری
مدیری پیروز است که هنگام بروز یک مشکل بتواند از افراد مناسب یاری بخواهد. منظورم این نیست که تلفن را برداشته و با چندین مشاور مشورت کنید. گاه یاری، پیشنهاد، ایده یا رویکرد جدیدی که در پی آن هستید، درست در نزدیکی شما است. به عنوان مثال، وقتی که من برگه درخواست استعفای خود را به رئیسم تحویل دادم، او متوجه شد که من از حل مساله به تنهایی ناتوانم. درخواست استعفای من در واقع پیامی به او فرستاد: من احتیاج به یاری دارم. به همین دلیل او درخواست استعفای مرا نپذیرفته و در عوض به من یاری کرد تا سبک رهبری خود را عوض کنم
-
مدیریت، فعالیتی گروهی به شمار میرود
امکان دارد، هنگام بروز یک بحران دچار خودمحوری شوید. این کاملا قابل درک است. من طی روزهای نخست بحران ایکس باکس، تنها در پی پاسخ این سوال بودم که چرا شکست خوردم و چگونه می توانم متفاوت عمل کنم؛ اما پس از مشورت با چندین مشاور خبره دریافتم که من محور اصلی مسائل و حل آنها نیستم. کلید اصلی حل مسائل در دست اعضای تیم بود و تنها به یاری آنها می توانستیم پتانسیل های خود را کشف کنیم. نباید فراموش کنید که وظیفه شما به عنوان یک مدیر تنها ارائه استراتژی و نشان دادن جهت درست به کارکنان است و باید به آنها اجازه دهد تا هر یک با روش خاص خود در جهت برطرف بحران قدم بردارند.
-
فاصله بگیرید
اولین واکنش هر مدیر هنگام بروز مسائل این است که شخصا وارد عمل شده و مشکل را برطرف کند. طی سال های اول فراوری ایکس باکس، من معمولا شب ها تا دیر وقت بیدار بودم و دستگاه ایکس باکس را تست می کردم. شما به عنوان یک مدیر باید در فرآیند حل مشکل حضور داشته باشید اما حضور بیش از حد و وارد شدن در جزئیات منطقی به نظر نمی آید. بهتر است کمی فاصله بگیرید و به جای تمرکز بر جزئیات، روی مسائل کلی تر تمرکز داشته باشید. چه شد که به اینجا رسیدیم؟ ریشه مشکل کجا است؟ چگونه با استفاده از ابزارهایی مثل استراتژی و تغییر ترکیب اعضای تیم می توانیم به جهت درست برگردیم؟ اگر وارد جزئیات حل مساله بشوید، امکان دارد، سایرین از مسوولیت های خود در بروند. بهتر است از قلب مسائل بیرون آمده و کارکنان خود را هدایت کنید تا هر کس در برطرف مساله سهمی داشته باشد.
-
باور و ایمان به خود را باور کنید
ایمان، پشتکار و جسارت سه عنصری هستند که توانستند ایکس باکس را از بحران بیرون آورده وگرنه هیچ شرح منطقی و قانع کننده دیگری برای پیروزیت ما نبود.
می گویند هر بحران به منزله یک فرصت است. کسی بحران را دوست ندارد؛ اما اگر مدیر یک سازمان هستید، وقوع بحران ها در زندگی حرفه ای شما غیرقابل اجتناب است. این بحران ها هستند که باعث می شوند توانایی های خود را محک زده و از آن استفاده لازم را ببرید.
منبع: الی گشت