تسهیلات ویژه نویسندگان و منتقدان حرفه ای؛ رمز پویایی ادبیات آلمان
به گزارش دفتر آنلاین من، خبرنگاران-المیرا صابرنعیمی: مهشید میرمعزی، از معدود مترجمان شناخته شده آثار ادبی آلمانی زبان به زبان فارسی است که مترجمی پرکار هم محسوب می گردد. رمان های دختر راه دور و ما که اینجاییم و دنیای دیروز که یک اثر ادبی در قالب اتوبیوگرافی است، در سالی که گذشت وارد بازار کتاب شدند. به بهانه انتشار ترجمه های جدید، سراغ او رفتیم و درباره ادبیات آلمانی زبان پرسیدیم. مشروح این گفت وگو را در ادامه می خوانید:
خانم میرمعزی، در ماه های گذشته چندین اثر با ترجمه شما وارد بازار کتاب شد. لطفا کمی درباره جدیدترین آثار منتشر شده از شما و دلایل انتخاب آن ها برای ترجمه شرح دهید.
کتاب دختر راه دور اثر رناته آرنز جدیدترین ترجمه من است که به تازگی از سوی نشر ثالث به چاپ رسید. این کتاب، رمانی بسیار جذاب و روان است و داستانش به راحتی پیش می رود. نویسنده این کتاب روایتگر داستان دختری است که 20 سال پیش مادر و پدرش را ترک نموده و نمی خواهد آن ها را ببیند. مخاطب کتاب هر چه پیش می رود با دلایل این انتخاب، ماجراهای قدیمی و جدید و داستان زندگی این دختر بیشتر آشنا می گردد.
خیلی برایم مهم است کتابی را انتخاب کنم که وقتی خودم برای اولین بار می خوانمش، نتوانم آن را زمین بگذارم. چون فکر می کنم کتابی که برای من این حس خوشایند را داشته باشد برای مخاطب هم احتمالا جذاب است. داستان این کتاب 325 صفحه ای خیلی روان پیش می رود و جریان داستانی آن شیرین است به همین دلیل مخاطب می تواند به راحتی با آن همراه گردد.
سال جاری چند کتابی که در طول سال های گذشته ترجمه نموده بودم، به فاصله کمی از هم منتشر شدند که البته همه آن ها ترجمه های جدید نیستند. کتاب جهانی دیروز اثر اشتفان سوایگ یکی از این آثار بود که ترجمه و ویرایش آن حدود دو سال به طول انجامید و سال جاری از سوی نشر ثالث منتشر شد. البته نویسنده این کتاب سال ها پیش درگذشت و برای ترجمه کتاب نتوانستیم حق نشر تهیه کنیم.
شما معمولا سراغ ترجمه آثار داستانی جدید می روید. چه شد که جهانی دیروز را انتخاب کردید؟
جهانی دیروز بخشی از خود زندگینامه (اتوبیوگرافی) اشتفان سوایگ و کتابی است که هنوز در سراسر جهان خوانده می گردد و جزو پرطرفدارترین کتاب هاست. در ایران هم از مخاطبانی که ترجمه اثر را خوانده اند بازخوردهای خوبی دریافت کردم.
به جرات می توانم بگویم ترجمه این کتاب، برگ زرین کارنامه کاری من است. این کتاب کلاسیک ارزشمند، شهر وین را قبل از جنگ جهانی دوم توصیف می نماید. در واقع در این کتاب فضای وین از آغاز جنگ جهانی اول به بعد روایت می گردد و نکته جالب کتاب این است که مخاطب عصر حاضر نیز صحنه های آشنایی در آن می بیند. جهانی دیروز کتابی است که می تواند انسان قرن بیست و یکم را تکان بدهد.
بجز این کتاب، رمان ما که اینجاییم هم از آثار جدیدی است با ترجمه شما در پاییز سال جاری به چاپ رسید. چه ویژگی جذابی در این رمان دیدید که آن را برای ترجمه انتخاب کردید؟
این رمان که برند شرودر نویسنده آن است را مدت ها قبل ترجمه نموده بودم اما آن را نگه داشتم تا بالاخره نشر فانوس آن را به چاپ رساند؛ داستان این رمان در آلمان اتفاق می افتاد اما موضوعی جهان شمول دارد و موضوع محوری آن برای همه می تواند اتفاق بیفتد. قهرمان داستان در ابتدای کتاب به کما می رود و اعضای خانواده دور او جمع می شوند. در جریان همین اتفاقات، به مرور مخاطب با اعضای خانواده آشنا می گردد. نویسنده در بخش هایی از کتاب هم درباره چیستی کما شرح می دهد که برای ترجمه این بخش با پزشکان متخصص مشورت کردم تا ترجمه از لحاظ علمی هم مسئله ای نداشته باشد. به تدریج اعضای خانواده که می گفتند بیمار را تنها نمی گذارند و هر روز به عیادتش می آیند، پیدایشان نمی گردد و هر کسی دنبال زندگی خود می رود. ما که اینجاییم رمان قطوری نیست و البته رمان شادی هم نیست اما می تواند برای هر کسی اتفاق بیفتد.
من علاقه ای به ترجمه داستان های غمگین ندارم، اما گاهی بعضی موضوعات که شاد نیستند می توانند انسان را به فکر فرو ببرند. مخاطبی که ترجمه فارسی این کتاب را می خواند ناخودآگاه به خود می گوید این اتفاق می توانست در تهران رخ دهد و اسم ها عوض شوند. در واقع داستان آلمانی است اما در هر کجای این جهان می توانست پیش بیاید. همچنین سال جاری کتاب دایره المعارف زبان زنان و مردان هم که کتابی طنز است به چاپ چهارم رسید. این کتاب در عین حال که مخاطب را می خنداند بسیار آموزنده است. ضمن اینکه چاپ سوم کتاب کامو: آرمان سادگی هم به زودی منتشر خواهد شد.
کتاب دیگری هم دارید که ترجمه اش به انتها رسیده باشد و به زودی چاپ گردد؟
رمان ما که خواهریم نوشته آنه گست هویزن قرار است از سوی نشر نو به چاپ برسد. در این داستان زندگی سه خواهر در مدت حدود چهار روز روایت می گردد. در حالی که جشن تولد صدسالگی خواهر عظیم تر که جنگ جهانی اول و دوم را به چشم دیده است، نزدیک می گردد، مخاطب با خاطرات زندگی این خواهرها، از مراسم نامزدی و عروسی گرفته تا خوشی ها و ناخوشی هایی که آن ها تجربه نموده اند آشنا می گردد. در سال 2018 فیلمی با اقتباس از این رمان ساخته شد که مورد توجه تماشاگران نهاده شد.
برویم سراغ ویژگی های ادبیات آلمان... آیا می توان به ویژگی خاص یا مشترکی در نویسندگان آلمانی اشاره نمود؟ مثلا اینکه نویسندگان این کشور سبک خاصی دارند؟ بیشتر به رمان علاقه دارند یا داستان کوتاه؟
آلمان ها خیلی اهل داستان کوتاه نیستند و بیشتر به سراغ رمان می فرایند. من هم جدیدا نسبت به کار خودم سختگیرتر شده ام و سعی می کنم همواره آثار ارزشمند آلمانی زبان را به مخاطب فارسی زبان معرفی کنم، زیرا گروهی از مخاطبان، قطعا با اعتماد به نام مترجم کتاب را انتخاب می نمایند. برای انتخاب کتاب، وقتی رمانی را آغاز به خواندن می کنم چند صد صفحه با فضای داستان درگیر می شوم و به پیش می روم و تمام کوشش خود را می کنم تا آن فضا را برای مخاطب فارسی زبان هم به خوبی توصیف کنم اما در داستان کوتاه، درک فضای داستان و انتقال مناسب آن به مخاطب کمی سخت تر است. به نظر من ترجمه داستان کوتاه و انتقال درست و خوب فضا به مخاطب کار بسیار دشواری است. ضمن اینکه آلمانی ها گرایش خاصی به نوشتن کتاب هایی دارند که خودشان به آن، کتاب های مربوط به موضوع می گویند؛ اصولا آدم هایی هستند که تحقیق می نمایند، دنبال ماجرا می فرایند، در موضوعات عمیق می شوند و از عهده این کار هم به خوبی بر می آیند. در نتیجه آثار مربوط به موضوع در این کشور زیاد نوشته می گردد.
می توانید فضایی کلی از شرایط داستان نویسی در کشور آلمان برای مخاطبان ترسیم کنید؟ آیا فرایند داستان نویسی در آلمان در سال های گذشته با فراز و نشیب همراه بوده؟
نکته مهم در آلمان این است که برای نویسندگان جوانشان تسهیلات زیادی قائل می شوند. در سراسر کشور خانه های ادبیاتی دارند که نویسندگان چند ماه به آنجا می فرایند و حقوق هم دریافت می نمایند. اگر نویسنده ای بگوید می خواهد رمانی بنویسد، به راحتی این تسهیلات در اختیارش قرار می گیرد. در نتیجه نویسندگان در هنگام نوشتن کتاب خود دغدغه اقتصادی ندارند.
در این کشور کارگاه های مختلفی هم برگزار می گردد که نویسندگان می توانند تجربیات خود را در آن رد و بدل نمایند و از تجربیات نویسندگان قدیمی تر بهره ببرند. این ها باعث می گردد نویسنده های جوان تازه از راه رسیده، تشویق شوند بیشتر و بهتر بنویسند. این همه سرمایه گذاری در حوزه ادبیات آلمان می گردد، با این حال همه به شهرت نمی رسند، بعضی از این نویسندگان اصلا، دیده نمی شوند، بعضی ها بعد از نوشتن یک کتاب، از صحنه بیرون می فرایند و تعدادی هم به شهرت می رسند. ولی مهم این است که در کشور آلمان، برای تربیت نویسنده برنامه ای جدی وجود دارد.
همین برنامه ریزی ها و حمایت ها باعث می گردد نویسندگان جوان و بسیار خوبی در آلمان رشد نمایند؛ برای مثال کریستوفر کلوبله نویسنده جوانی که من کتاب خاندان جاودان زالس او را به فارسی ترجمه کردم، برای نوشتن بخش کوچکی از رمانش که در فلوریدا اتفاق می افتاد، به آنجا سفر کرد، در حالی که او اصلا انسان ثروتمندی نیست، اما از طرف نهادهای مختلف حمایت می گردد.
به نظر شما چه تفاوت های دیگری بین حوزه ادبیات ایران و آلمان وجود دارد که جای خالی اش در کشورمان حس می گردد؟
در آلمان منتقدان خیلی خوب و بی طرفی هم وجود دارد؛ منتقدانی که نان به کسی قرض نمی دهند و به دلیل رفاقت از کسی تعریف نمی نمایند. این منتقدان در آلمان تعیین تکلیف نموده و سرنوشت کتاب ها را تعیین می نمایند، اما به درستی! داشتن منتقد خوب بدون غرض ورزی و نان قرض دادن خیلی خوب است. نویسندگان می دانند افرادی هستند که کارهای آنها را موشکافانه و با دیدگاهی انتقادی می خوانند و البته که ممکن است تعریف هم بنمایند زیرا می دانند نقد کردن فقط به معنای ایراد دریافت از آثار ادبی نیست. متاسفانه ما همچین منتقدانی در ایران نداریم.
در کشوری با وجود منتقدان حرفه ای، تسهیلات ویژه مخصوص نویسندگان، برنامه ریزی برای تربیت نویسنده و برگزاری جوایزی بدون حاشیه و رفیق بازی، تعیین است که همواره راستا فراوری آثار ادبی رو به جلو خواهد بود. هر ساله در ابتدای برگزاری نمایشگاه کتاب آلمان، جایزه کتاب سال این کشور اهدا می گردد، هیچ وقت حاشیه ای در این مراسم ندیده و خبری منفی درباره اش نشنیدم. ممکن است کتاب برگزیده با سلیقه عده ای جور در نیاید، اما هیچ وقت کسی آن را به باندبازی و رفیق بازی و عوامل دیگر نسبت نمی دهد.
شما گفتید در انتخاب کتاب برای ترجمه سختگیرتر از قبل شده اید؛ چه ویژگی هایی را برای انتخاب یک اثر در نظر می گیرید؟
من برای ترجمه کتابی را انتخاب می کنم که موقع خواندنش لذت می برم و می خواهم خواننده هم در این لذت شریک باشد، کتاب ترجمه نشده باشد، حتما بتوانم حق نشر بگیرم و نکته بعدی اینکه ترجیح می دهم نویسنده جوان باشد تا بتوانم نویسنده ای جدید را در کشورم معرفی کنم. البته کتابی باشد که بدانم ترجمه اش بدون حذف قابل چاپ است.
من به عنوان مترجم قرار است چندین ماه با یک کتاب زندگی کنم و از عهده ترجمه اش بر بیایم. این فاکتورهایی است که در هنگام انتخاب کتاب برای ترجمه در نظر می گیرم.
مهشید میرمعزی نخستین روز شهریور 1341 در قزوین به جهان آمد و در همین شهر تحصیل کرد. سال 1364 برای تحصیل در رشته مهندسی فضای سبز در دانشگاه شهر اسن به آلمان رفت و سال 1372 به ایران بازگشت. میرمعزی یکی از معتبرترین مترجمان زبان آلمانی به فارسی است و کامو، آرمان سادگی نوشته ایریس رادیش، خاندان جاودان زالس نوشته کریستوفر کلوبله، قطار شبانه لیسبون اثر پاسکال مرسیه، زن ظهر نوشته یولیا فرانک، در حیاط خلوت نویسندگان اثر راینر اشمیتس، شهرت نوشته دانیل کلمان، و نیچه گریه کرد اثر ایروین د. یالوم و او بازگشته است نوشته تیمور ورمش بعضی از آثاری هستند که با ترجمه وی منتشر شده اند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران